تعداد کمی از ژانرها نیز برای ساختن اکشن بزرگ زمان در روایتی به عنوان داستان علمی تخیلی هستند. در حالی که هالیوود سهم خود از بمب گذاری علمی تخریب شده در طول سال ها (روز استقلال ، آواتار ، MCU و غیره) را به ما داده است ، مخاطبان خود را ثابت کرده اند که به همان اندازه برای تجربه کرایه های علمی تخیلی علمی تخیلی مانند منطقه 9 ، تواریخ و . باز هستند. ماشین سابق در حالی که به روزرسانی پیشرفته و پیشرفته لیو وانل ، تکنیک هیجان انگیز تکنوازی در اردوگاه ، در رده دوم قرار دارد ، این داستان بسیار نزدیک و غیرقابل پیش بینی در آینده نزدیک از یک تکنوفو است که از مزایای یک برنامه کامپیوتری کاشته شده کاملاً پذیرای آرزوی بزرگ بودجه آن است. این نوع داستان علمی تخیلی با مقیاس کوچک است که مستحق مخاطبان بسیار گسترده تری است.
اگر جزو کسانی هستید که ارتقاء را در سینماها از دست داده اید ، پس از یک قتل عام ، فنی و هرکسی را دنبال می کند که مسیری از انتقام خونین را مسخره می کند و او را فلج می کند و همسرش مرد. او در این تلاش STEM ، یک ایمپلنت / برنامه ای که به وی اجازه می دهد دوباره قدم بزند ، یاری داده است. در واقع ، ایمپلنت رانده شده توسط هوش مصنوعی (که به طور کلی با مرد نایت سوار صحبت می کند) او را به بدنی تبدیل می کند که بتواند بدی های "به روز شده" را که همسرش را کشته است پایین بیاورد. از ابتدا تا پایان ، Upgrade نوعی Blade Runner را با استفاده از Robocop به کمک روش روایت ماتریکس ، با وانل به طرز معجزه آسایی یک داستان علمی تخیلی کاملاً اصیل و پرتحرک را از آن تأثیرات عالی می چرخاند - یکی از راه های سرگرم کننده تر با مفهوم غمناک و در عین حال احمقانه خود نسبت به اکثر فیلمهای اکشن جرات می کند.
اتاق سبز (2015)
صحنه از اتاق سبز
بیایید لحظه ای صحبت کنیم در مورد درام بقای آزار دهنده جرمی ساولنیه ، اتاق سبز ، فیلمی که حتی با یک بررسی درخشان از ژانر ماسترو کوئنتین تارانتینو ، مخاطبان خود را پیدا نکرد. عجیب و غریب ، این ممکن است نتیجه خیلی افراد زیادی باشد که چیلر پانک-رنگ شده سولنایر را به عنوان یک فیلم ترسناک در می آورند. در حالی که خود داستان بی پایان وحشتناک است ، به سختی فریاد وحشتناک که برچسب ترسناک دلالت دارد ، نیست و ما نمی توانیم کمک کنیم اما فکر کنیم گرین اتاق ممکن است به نظر برسد که تماشاگرانش بیننده داشته و به جای آن منتظر یک تلنگر اکشن درجه یک باشند.
این بدان معنا نیست که تعداد زیادی روح در اتاق سبز وجود ندارد. وجود دارد. اتفاقاً آنها واقعاً متقاعد کننده نئو نازی ها هستند. طعمه آنها ، یک گروه سخت شانس ، آنها به همان اندازه انسانی هستند. وقتی آنها سهوا شاهد قتل در اتاق تیتراژ هستند ، غریزه آنها این است که آن را از شهر دور کنند. همتایان نازی آنها برنامه های دیگری دارند ، که هنگام ظاهر شدن سر روح به نوبه خود کاملاً واضح جلوه می کند (سر پاتریک استوارت با یک چرخش شرورانه که باید هر جایزه بازیگری را به او می زد) و اساساً این گروه را به اعدام محکوم می کند.
از آن لحظه به بعد ، اتاق سبز نفس نفس خود را با کثافت و خشم یک تاسکر سنگ پانک پیش می برد و در مرحله نهایی مسابقات بی وقفه تنش و اعمال ناشایست و وحشتناک ، تکان دهنده ناخوشایند هر قدم را تحریک می کند. در مرحله ، Saulnier یک هیجان انگیز بصیرت انگیز و غیرقابل تحمل ، بطور غافلگیرانه به موقع ارائه می دهد که مسابقه مغزی شما و اضافه کاری قلب شما را پمپاژ می کند.
شب برای ما می آید (2018)
صحنه از شب برای ما می آید
در صورتی که توجه نکرده اید ، Netflix در چندین سال گذشته در حال خاموش کردن فیلم ها با سرعت تب و تاب است. مطمئناً ، با توجه به استراتژی رها سازی آنها در زیر رادار و عدم وجود هر چیزی که شبیه به تبلیغ مناسب باشد ، احتمالاً بیشتر از آن چیزی که فکر می کردید بیشتر نسخه های آن را فراموش نکرده اید. ما حتی این احتمال را هم به وجود می آوریم که درام گنگسترهای وحشیانه و بی رحمانه تیم تاجاجانتو از جمله فیلمهایی است که از دست داده اید.
اگر اینگونه باشد ، طرفداران یک اقدام نظارتی می خواهند بلافاصله اصلاح کنند ، زیرا این حماسه جرم آغشته به خون یک مشت احشایی را بسته می کند که به زودی نمی توانید لرزید. مرکز این حماسه یک مجری سابق تریاد به نام Ito است که - در اثر ذبح کردن یک دهکده برای اقدامات چند سارق - اعدام یک دختر جوان را ادامه می دهد. با انجام این کار ، او زنجیره ای خونین از وقایع را رقم می زند که Triad را در مسیر خود قرار می دهد.
از آن لحظه مسائل به شدت عصبانی می شوند ، با یک موج بی وقفه از تریاد هچمن - مسلح به اسامی جالب ، سلاح های خونسرد و از رفتارهای خنک تر - گرفتن Ito و چند عضو وفادار خدمه قدیمی محله اش. استخوان ها شکسته اند. اندامها قطع شده است. اجسام نامیده می شوند و یا به قسمت های مختلف دمیده می شوند. و Tjahjanto هر لحظه وحشتناک و دقیق با هماهنگی با عظمت باله را ضبط می کند. به نوعی ، او همچنین قادر به ثبت یک داستان عمیقاً انسانی از رستگاری در تمام جلال غیرقابل توصیف آن (اگر غالباً گمراه کننده) باشد.
Chadwick Boseman و Michael B. Jordan در Black Panther
یکی از تأثیرات جانبی متأسفانه زندگی ناخوشایند در دنیایی که با رسانه های ابرقهرمانی اشباع شده است ، تمایل ما به عنوان هواداران برای افزایش سهام در یک فیلم یا دیگری به سطح تقریباً غیرممکن است. در تخیل Fandom ، هر فیلم ابرقهرمانی در یک حق رای مهم این فرصت را دارد که به یک طریقی یک بازی تعویض بازی مطلق باشد و وقتی فیلمسازان به آن طرز فکر فکر می کنند ، بعضی اوقات فیلم ها بیشتر از آنچه تغییر می کنند تغییر بازی می دهند. در مورد گفتن یک داستان خوب هستند
نکته اینجاست که در Black Panther سوارکاری زیادی شده بود ، اولین فیلم ابرقهرمانی در دنیای بزرگ مگا محبوب Marvel Cinematic که یک شخصیت سرب سیاه و یک بازیگر نقش اول سیاه را به نمایش گذاشت. همه می خواستند این دنیا را تغییر دهد ، اما آنها همچنین می خواستند یک فیلم بزرگ ابرقهرمان عالی را بخواهند. کارگردان رایان کوگلر و بازیگرانش توانستند هر دو کار را انجام دهند. Black Panther دقیقاً همان نوع ماجراجویی ابرقهرمانان پیشگامانه ، متحرک ، بسیار خوش تصور است که همه امیدواریم چنین باشد. این فیلم با امتیاز و جایزه اسکار ، لباس و طراحی تولید خود ، به یک فرهنگ و اسطوره شناسی دست می یابد که بندرت در فیلم های هالیوود دیده می شود. به علاوه ، ما را به یكی از بهترین سرپرستانها برای جلب رضایت صفحه نقره - مایكل ب. جردن به عنوان اریك كیلمونگور مرگبار و در عین حال دلسوز. Black Panther کاملاً ژانر ابرقهرمانان را تغییر داد و این نوع فیلمی است که تا سالهای متمادی سنگ محور این ژانر باقی خواهد ماند.
Spider-Man: Into the Spider-Verse ممکن است بهترین فیلم Spider-Man تا کنون باشد
Spider-Man: Into the Spider-Verse
اگر یک ابرقهرمان وجود داشته باشد که به طور قابل توجهی پرده بزرگ را در قرن بیست و یکم اشباع کند ، آن مرد عنکبوتی است. وب سرگرمی مورد علاقه همه در کمتر از 20 سال در 7 فیلم مختلف Spider-Man سه تجسم مختلف از زندگی مشترک را تجربه کرده است ، و این حتی نمی تواند ماجراهای متقاطع فعلی Spidey Tom Holland را با دیگر قهرمانان مارول به حساب آورد. Spidey در فیلم های زیادی وجود دارد ، بنابراین یک ماجراجویی کارتونی که چندین شخصیت Spider را در یک ماجراجویی متحد کرده ، به نظر می رسد که ممکن است مقیاس را تا حد فرسودگی سوق دهد.
سپس به Spider-Verse رسید و به سرعت ثابت کرد که اگر بدانید که چه کاری انجام می دهید چیزی به اندازه مرد عنکبوتی وجود ندارد. سبک انیمیشن پویا و بی وقفه قانع کننده فیلم ، بازیگران صدای صوتی قاتل ، و داستان متحرک در کنار هم قرار گرفته تا بتواند بهترین فیلم Spider-Man را تا به امروز ایجاد کند. این فیلمی است که سفر Spider-Man را با چنان دقت درک می کند که می تواند حقایق عاطفی گسترده ای را در یک لحظه از هم برقرار کند و شما تئاتر را با این عقیده رها می کنید که هر کسی واقعاً می تواند ماسک را بپوشد. موسیقی متن شگفت انگیز هم صدمه ای نمی بیند.
Fast Color یکی از فیلم های کم ارزش دهه است
رنگ سریع
فیلم های ابرقهرمانی در همه ابعاد آمده اند ، همه نوع مضامین را پوشانده و طیف زیرگروه ها را حتی در زیرمجموعه خود اجرا می کنند. فیلم هایی مانند Logan ، Deadpool و حتی Guardians of Galaxy به اثبات این واقعیت در تمام دهه 2010 کمک کردند ، اما بزرگی فیلم ابرقهرمانی نیز فراتر از خصوصیات بزرگ مارول و دی سی است و Fast Color اثبات آن است.
به کارگردانی جولیا هارت ، که فیلمنامه را با جردن هوروویتس به طور همزمان نوشت ، این فیلم ابرقهرمانی کم ارزش داستان زندگی صمیمی یک خانواده ، قدرت های عجیب و غریب آنها را نگه می دارد و مصائبی که آنها را در فاصله ای از یکدیگر در دنیای در حال مرگ نگه داشته است ، روایت می کند. جایی که باران در سالها باران نیاورد. گوگو Mbatha-Raw یک گروه کوچک بازیگران فوق العاده را هدایت می کند ، در حالی که آنها به منظره احساسی پرتنش یک داستانی می پردازند که به همان اندازه در مورد روابط خانوادگی است و در مورد ابرقدرت ها ارتباط برقرار می کند. پر رنگ ، پرتحرک و دلپذیر ، Fast Color یک کلاس اصلی در نحوه استفاده عادی از ژانرهای ژانر است. این کار با روشی دقیق و صحیح ساخته و ساخته می شود ، هرگز اجناس را خیلی سریع هدیه نمی دهد بلکه همیشه لحظه های قدرتمند تر خود را به حساب می آورد ، درست تا اوج کاملاً احساسی و رضایت بخش. در منظره ای پر از مگافرانشایز ، یادآوری این است که باید فیلم هایی برای این اندازه کوچکتر وجود داشته باشد ، زیرا آنها اغلب می توانند به همان سختی به عنوان فیلم های بزرگ ، به ما ضربه بزنند.
رایان رینولدز در Deadpool
به یادماندنی ترین فیلم ها در هر زیرمجموعه بلاکچین ، اغلب مواردی هستند که در بعضی از مواقع در مسیر رسیدن به صفحه نمایش ، مانند ایده های سوال برانگیز به نظر می رسند ، و در دهه 2010 ، شاید هیچ آواتار بهتری برای آن احساس از Deadpool وجود نداشته باشد. این فیلم مشهور سالها به عنوان توسعه ستاره به عنوان Ryan Ryan رینولدز لابی برای یک کمدی ابرقهرمان با درجه R که دیوار چهارم را می شکند و همه چیز را از فیلم های X-Men گرفته تا Green Lantern مسخره می کند ، لابد به سر برد. اینترنت را که سرانجام مدیران استودیو به آن اشاره کردند.
حتی پس از آنکه سرانجام سبز شد ، سؤالات توانایی Deadpool در اجرای سبک متا را برای تمام طول یک فیلم بلند محاصره کرد. وقتی فیلم سرانجام رسید ، تمام این سؤالات را استراحت کرد. این فیلم یک پدیده تمام عیار بود که به واسطه شوخی یک دقیقه ای جوک رایان رینولدز در نقش عنوان به کارگردانی شد. این امر ثابت كرد اشتهای زیادی برای کرایه ابرقهرمانی با درجه R بیشتر وجود دارد و صحنه را برای نوعی حق رای دادن فراهم می كند كه حتی Marvel Studios در آن زمان كوششی نكرده بود. به علاوه ، این فیلم فقط یک انفجار از ابتدا تا انتها است.
لوگان از یک شخصیت کلاسیک خداحافظی کرد
هیو جکمن در لوگان
هیو جکمن نزدیک به 20 سال تا وقتی تصمیم گرفت Logan پرده خود را به عنوان کاراکتر درآورد ، چنگال های Wolverine را پوشیده بود ، و این باعث افزایش مخاطرات در آن زمان شد که بعنوان یک حق رای دادن به یک فیلم دست دوم یا خانم مشهور شد. . فیلم های X-Men با زمان جکمن و کارگردان جیمز مانگولد شروع به کار روی فیلم آخر خود کردند و این ناهمواری به ویژه در فیلم های ولورین جکمن که قبلاً در آن بازی می کرد ، از قبل به نمایش درآمده بود. واضح بود که لوگان چیز خاصی بود.
تلاش نهایی Wolverine جکمن می توانست یک افتخارآمیز در یک فیلم عظیم دیگر X-Men یا نوعی فیلم prequel باشد که به فاکس اجازه بازی با شخصیت های جانبی حتی بیشتر را می داد. در عوض ، او و مانگولد مطمئن شدند كه شخصیت در یك بازیگر آینده نگر ، ابرقهرمان غربی ، سنگین با معنا و عمل تلخ ، شخصیتی مانند اسلحه قدیمی را پشت سر می گذارد. از سکانس افتتاحیه گرفته تا عمل نهایی دلچسب ، لوگان نوعی شاهکاری است که هر بازیگر فرنچایز امیدوار است در آن بازی کند.
زن شگفت انگیز به دایانا داد
گال گادوت در زن شگفت انگیز
در زمان ورود Wonder Woman به سینماها ، تقریباً چهار دهه از اولین فیلم بزرگ سوپرمن و تقریباً سه دهه از زمان بتمن گذشته بود. این فیلم می توانست به سختی قابل قبول و متناسب با اقتباس باشد و هنوز هم می توانست توجه خاصی را به این دلیل ایجاد کند که بخاطر آنکه زمان خوبی بود که شاهزاده خانم آمازونیایی از DC Comics Universe بخواهد صفحه نمایش بزرگ خود را بدست آورد.
درعوض ، کارگردان پتی جنکینز و ستاره گال گادوت فیلمی پویا ، گرم و آتشین را به ما دادند که از دوران کودکی دایانا در Themyscira تا معرفی او با دنیای مردان و سرانجام اولین نبرد بزرگ او در بین فانی ها دنبال شد. این فیلم با سکانسهای فوراً به یادماندنی ، از نبرد "سرزمین هیچ کس" که محور آن به دیانا و بحث آرام استیو ترور در مورد تبدیل شده است ، بسته بندی شده است. و در مورد بازیگران حامی - به رهبری یک کریس پین پوچ و بی نظیر جذاب - آنها از بقیه مراقبت می کنند. حتی اکنون ، Wonder Woman هنوز هم به عنوان بهترین فیلم DC Extended Universe ایستاده است.
ثور: راگناروک زندگی جدید و عجیب ای را به MCU بخشید
ثور: راگناروک
بعد از اینكه Guardians of Galaxy با هم همراه شدند و ثابت كردند كه Marvel Studios نمی ترسد کمی عجیب به نظر برسد ، به نظر می رسد حداقل یكی از قهرمانان در حال حاضر تأسیس شده از franchise ناشی از تزریق عجیب اضافی باشد. خوشبختانه برای همه ما ، قهرمانی که این تزریق را به دست آورد ثور بود ، و کسی که این تزریق را انجام می داد Taika Waititi بزرگ بود.
ثور: راگناروک به خدای رعد و برق نوع سبقت های علمی تخیلی بی حد و حصر را که اغلب اوقات در ماجراهای کمیک خود داشت ، داد ، با یک دوز اضافی کمدی اضافه شد تا جایگاه خود را در بین ادمهای دوست داشتنی ترین و بی هدف در دنیای سینمایی مارول برجسته کند. تمبر تصویری ویتیتی ، از مجموعه های رنگی روشن تا سفینه های فضایی عجیب و غریب ، در کل فیلم وجود دارد ، اما بلند کردن سنگین واقعی توسط یک بازیگر باشکوه با هدایت کریس همسورث در عنوان ، مارک روفالو در نقش بروس بانر ، تسا تامپسون به عنوان والکییری انجام می شود. و البته تام هیدلستون در نقش لوکی. Ragnarok یک تمرین است که به ما یادآوری می کند که حتی تثبیت شده ترین قهرمانان حق رای دادن هم اکنون و پس از آن شایسته است که با شور و هیجان متلاشی شوند. نتیجه این لرزش شاید پربازدیدترین فیلم سرگرم کننده در حال حاضر است ، فیلمی که MCU را به سمت بهتر تغییر داده است.
وارد جهان سینمایی مارول شد و The Dark Knight برای مدتی کوتاه به بزرگترین فیلم سیاره زمین تبدیل شد. از آن زمان تاکنون ، ما در دنیای فزاینده ای از فیلم سینمایی ابرقهرمانان زندگی می کردیم ، به این معنی که اگر شما عاشق دیدن کیپ و جوراب شلواری در صفحه بزرگ هستید ، سال های 2010 بسیار سرگرم کننده بود.
دهه گذشته ده ها داستان ابرقهرمانی جدید با آن به ارمغان آورده است ، از تقریباً دو دهمین نسخه از MCU تا تلاش های خود DC برای راه اندازی یک جهان ، و همچنین فیلم های کوچکتر در بین. ما شاهد اختراعات ، راه اندازی مجدد ، بازنگری ها ، و تعدادی از داستان های جدید هستیم که از تصوراتی مشتاق به سرمایه گذاری در یک بازار هستند که به نظر نمی رسد به اندازه کافی از ابرقدرت ها سرچشمه بگیرند.
از این تعداد بسیاری ، بسیاری از اکتشافات ابرقهرمانی ، هرچند ، فقط تعداد کمی از بهترین ها قابل شمارش است و هرچه به سال های 2010 نگاه می کنیم ، زمان آن رسیده که کرم محصول را خرد کنیم. در اینجا بهترین فیلم های ابرقهرمانی یک دهه اخیر به منظور انتشار آنها وجود دارد.
انتقامجویان فیلم عالی تیمی بود
اسکارلت جوهانسون ، کریس همسورث ، کریس ایوانز ، مارک روفالو ، جرمی رنر ، رابرت داونی جونیور در فیلم The Avengers
از لحظه ای که نیک فیوری در پایان مرد آهنی کلمات "ابتکار انتقامجویان" را بیان کرد ، در زمانی که همه می دانستند پس از اعتبار فیلم های مارول بمانند ، طرفداران ابرقهرمانی در همه جا منتظر لحظه ای بودند که این کلمات شکل بگیرد. . به نوعی ، حتی هنگامی که اعلامیه های بازیگران اعلام شد و ماجراهای قهرمان انفرادی دیگر منتشر شد ، بخشی از همه ما وجود داشت که هنوز کاملاً باور نمی کردیم. حتی بعد از اولین تریلر ، The Avengers هنوز چیزی را از رؤیا احساس می کرد ، چیزی که حتی اگر واقعی هم نباشد نمی تواند کار کند.
سپس فیلم وارد شد و نه تنها واقعی بود بلکه یک انفجار مطلق بود. انتقامجویان مطمئناً فیلم کاملی نیستند ، اما آنهایی که وقتی در بهار سال 2012 افتتاح شدند در آنجا حضور داشتند ، اما هنوز هم می توانند حس ترس و وحشت خالص را به یاد بیاورند که این فیلم صرفاً از موجود و موجود به همان اندازه که کاملاً شکل گرفته و محکم است الهام گرفته است. کیفیت ویژه ای اعجاب انگیز برای آن تیمی خاص وجود دارد ، که توسط شوخی و قلب توسط نویسنده / کارگردان Joss Wedon ساخته شده است ، و این باعث می شود احساس جادویی شود. فیلم های انتقام جویان یک زبان فرهنگ پاپ هستند که هم اکنون خودشان هستند ، اما در آن زمان تصور کردن چیزی شبیه به این خیلی سخت بود دشوار بود. اینکه هنوز تقریباً یک دهه بعد کار می کند ، اثبات این است که The Avengers نوع خاصی از رعد و برق در یک بطری بود.
Dark Knight Rises فیلم های ابرقهرمانی را به ارتفاعات اپرا برد
کریستین بیل در فیلم The Dark Knight ظهور می کند
معدود فیلم های ابرقهرمانی تاکنون در موقعیتی به اندازه ظالمانه The Dark Knight Rise قرار گرفته اند. این فیلمی بود که نه تنها باید نتیجه گیری سه گانه کریستوفر نولان و کریستین بیل بتمن ، بلکه باید The Dark Knight را دنبال کرد ، فیلمی که برای مدتی بزرگترین فیلم ابرقهرمانی بود که تاکنون ساخته شده است ، و فیلمی که یک اسکار پس از مرگ را بدست آورد. نیروی طبیعی هیت لجر به عنوان جوکر تبدیل می شود. این یک مکان غیرقابل تصور بود که از ابتدا شروع شود.
تا به امروز ، فیلم Dark Knight Rises فیلمی به ویژه در بین طرفداران ابرقهرمان است ، اما چیزی که سالها پس از انتشار آن به چشم می خورد ، حس ناخوشایند دامنه و جاه طلبی نولان است. جایی که The Dark Knight وقتی به عنوان یک دوئل روانشناختی بین دو شخصیت مخالف عمل می کرد ، در بهترین حالت ممکن بود ، The Dark Knight Rises نمایشگاهی در سطح شهر از ضرب وشتم ، حماسه در مقیاس و مضامین آن بود. از به دام افتادن تک تک پلیس های گاتهام در زیر شهر گرفته تا انفجار استادیوم فوتبال تا مترسک در بالای کوهی از میزها به عنوان قاضی تمام گاتهام نشسته ، این فیلم عملا از لحاظ حساس عملیاتی است. این جسورترین ، وسیع ترین ، جسورانه ترین بخش از سه گانه Dark Knight باقی مانده است ، و نوسانات شکمی که در آن گرفته شد ، باز هم ارزش تجدید نظر دارد.
بیوپیک یک شمشیر دو لبه است. از یک طرف ، آنها یک داستان آماده را ارائه می دهند و فقط منتظرند تا تیم صحیح جمع شود و به طلای سینمایی تبدیل شود. از طرف دیگر ، تبعیت از داستانی که قبلاً نتیجه گرفته است می تواند به همان اندازه مانعی باشد. و وقتی کسی زندگی یک داستان نویس دیگر را به تصویر می کشد ، این فیلم می تواند در اعماق ناف و شادی و تبریک خود فرو رود.
با این حال ، شما هرگز نمی دانید که این آزمایشات را از تماشای لذت بخش ، دلهره آور Dolemite Is My Name ، یکی از کم ارزش ترین فیلم های سال 2019 ببینید. ادی مورفی نه تنها افسانه ردی ری مور را با مهارت بازی می کند بلکه به نظر می رسد سرگرم کننده را مجذوب خود می کند به زندگی سرگرمی پیچیده و سرگرمی با همان موفقیت در زندگی ، موفقیت مور را به همان اندازه با صدای بلند خارج از خانه به نمایش درآورد که او در حال بازی Dolemite بود ، شخصیتی که او را مشهور ساخت. مورفی بخشی از او را با غیرت ساکن می کند ، اما هرگز طنزهای بزرگ را تحسین نمی کند. از نظر تمام رنگ و نقاشی فیلم ، عملکرد مورفی بیشتر با ظرافت وی متمایز است. هیچ کس دیگر نمی توانست چنین نقشی را در چنین کمالی ایفا کند و کارگر کریگ Brewer به وضوح آن را می داند. این یک نمایش کامل استعداد است ، حتی در یک حرفه ای که در حال حاضر پر از ترکیدن با چنین ارتفاعات است. برای 118 دقیقه ، Dolemite نام مورفی است و او هرگز ستاره درخشان نبوده است.
Doll Doll یک اورجینال Netflix است که چرخش جدیدی را در یک قدمت آشنا قرار می دهد
ناتاشا لیون به دلار روسیه
مرگ کمتر به پایان می رسد و بیشتر از یک باله غیرقابل اجتناب در عروسک درخشان و عجیب روسی است. مهندس نادیا ، مهندس نرم افزار ، در حال مرگ است - بعضی اوقات در انفجارها ، بعضی اوقات در تصادفات آسانسور ، اما مهم نیست که چه مرگ باروک یا عادی باشد ، او همچنان در حال مرگ است ، سپس در جشن تولد 36 سالگی در حمام از خواب بیدار می شود. با چرخیدن حلقه ، او بیشتر و مصمم تر می شود تا بفهمد که چرا دقیقاً در چرخه چرخش کیهانی به دام افتاده است ، به خصوص وقتی که آلان را کشف کرد ، مردی که به همین صورت نفرین شده است.
این فرضیه تخته سنگی مناسب برای ناتاشا لیون است تا بتواند عمیقاً به نوع شوخ غوطه ور شود و بازیگری را که انجام می دهد به بهترین شکل ممکن انجام می دهد. نادیا ، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اما در دوران کودکی ناهموار شکسته است ، یک واقع گرای اکریبی است که احتمالاً به همان اندازه هوشمندانه فکر می کند که فکر می کند اما در هیچ کجا نزدیک عاقل نیست. اسباب بازی های لیون با لبه های سرخ شده خود در طول هشت قسمت سریال با یک مهارت متخصص معدود ممکن است با هم هماهنگ باشند ، فاش می کند که به اندازه کافی فتنه است اما هرگز به اندازه ای که شخصیت خسته نباشد ، آشکار می شود. Doll Doll با استفاده از پیچ و تاب فانتزی خود راهی را برای محافظت از خود در برابر آسیب ها قرار می دهد و در آخر اینکه چگونه می توانیم انسانهای مهربان تری بهتر شویم ، اما هرگز به بهای کسی که به طرز کثیف و باشکوهی می توانیم نباشیم.
آلفونسو کوارون در حرفه خود به عنوان کارگردان بسیار دور و گسترده سفر کرده است. هری پاتر و زندانی آزكابان او را به هاگوارتز فرستادند ، كودكان مردان دیدند كه او در آینده یك دیستوپی را كشف می كند ، و گرانش درون پوستی بی پایان فضای بیرونی می چرخد. اما رم به مکانی شخصی تر می رود ، که در درجه اول از خاطرات خود در مورد بزرگ شدن در محله Colonia Roma در مکزیکو سیتی ساخته شده است. در اینجا ، در محیط های نسبتاً فروتنانه ، او به بررسی آنچه خانواده را تشکیل می دهد و چه نیروهایی را تهدید می کند که آن را از هم پاشیده می کنند.
در ابتدا داستان Cleo ، یک خدمتکار زنده برای یک خانواده مرفه ، روم توجه جدی به وقایع زندگی خود و خانواده ای که در آن خدمت می کند ، دارد. در محدود کردن تمرکز فیلم ، کوارون فقط یک ذره بین را به تنش ها و ناراحتی های دهه 70 مکزییتی نمی برد ، بلکه کوچکترین شیفت های درون یک خانواده مجرد را نشان می دهد تا در قدرتشان تکتونیکی باشند. حاملگی اضطراب آور ، حادثه ای کلئو ، خیانت پدرسالار خانواده و لحظاتی که میک که یک زبان بومی است به جای اسپانیایی صحبت می شود به همان اندازه بزرگ و قدرتمند است که صحنه های اعتراض خونین خیابانی است. کوارون یک عمل متعادل کننده دشوار متعادل در روم را کنترل می کند و اقدامات صمیمی درام خانگی را به عنوان نمادی از مشکلات گسترده تر و لحظه های دلهره آور در خود به تصویر می کشد. با انجام این کار ، او فیلمی با قدرت ، نعمت و شادابی غیر غیرمعمول ایجاد می کند.
مقایسه
حمایت شده توسط /Comparisons.org
سالمندان نیویورک در Medicare روزانه دستمزدی بزرگ دریافت می کنند
بیشتر بخوانید
GLOW چیزی بیش از کشتی گرفتن است
آلیسون بری و بتی گیلپین در GLOW
دهه 1980 خود را به داستان پردازی تنبل تبدیل کرد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که موهای بازیگران را شانه بزنید ، نوارهای موی سر را بپوشید ، و در بعضی از لنت های شانه بیاندازید ، و بسیاری آنرا به عنوان یک وفادار به آن دوران می خوانند. برای کشف دهه در سطح عمیق تر ، به خصوص وقتی شخصی در حال ترسیم یک مجموعه از بازیگران مختلف زندگی است ، نیاز به داستان گویی متفکرانه است. GLOW این کار را فقط با طنز ، گرانش و بیان کامل نمی کند - این امر باعث می شود تا از نظر مثبت بسیار راحت به نظر برسید.
گرچه آلیسون بری و بتی گیلپین بدون شک ستاره های اصلی سری هستند ، اما قدرت GLOW در سرمایه گذاری آن در بازیگران پشتیبانی قرار دارد. داستان های آنها به طرز وحشیانه ای تغییر می کند ، پیشرفت هایی که همه چیز از یک نمایش لحظه آخری به عنوان لیزا مینولی تا فیلمنامه تمام شده روی میز اجرایی نشان می دهد. اما GLOW درک می کند که ، به عنوان یک کشتی گیر روی یک عمل وگاس بی شرمانه و بدون لباس ، وگاس ، هیچ یک از شخصیت های آن جایی نیست که فکر می کردند در زندگی خواهند بود ، و این یک مزیت برای برخی و ناامیدی برای دیگران است. بنابراین ، مراحل بعدی آنها اقدامات پرتحرکی برای تعیین سرنوشت است ، از حیلههای تولید داغ گرفته تا پذیرش رابطه هم جنس. بازیگران آن به هر طریقی ممکن است در حاشیه باشند و با اندیشیدن عمیق درباره آنچه که برای هر یک از آنها معنی دارد ، یک ملیله غنی از عصری را خلق کرده است که به همان اندازه درخشان و زیبا بود و ویرانگر بود. هرچه جنجال آنها پیش می رود ، ن GLOW نمی توانند کج شوند و نمایش آنها را به خاطر آن دوست دارد.
Keepers یک ورودی سخت در ژانر جنایت واقعی است
نگهبانان
جنایات واقعی همیشه ژانرهای محکمی بوده است ، اما دهه 2010 شاهد آن بودیم که با تولیداتی مانند سریال ، میندوزونتر ، و فیلم مورد علاقه من قاتل به اوج محبوبیت خود رسید. ممکن است نگهبانان به نوعی از روند گذشته به پایان برسانند ، تکه ای از رپورتاژ گزارش های مربوط به مرگ اسرارآمیز دهه 1960 که سرگرم کننده بود و به سرعت فراموش می شد. اما با اجازه دادن غم و اندوه و سردرگمی کسانی که در یک شبکه فساد نهادی قرار دارند ، مرحله محوری قرار گرفت ، نگهبانان به چیزی عمیق تر ، شجاع تر و در کل بهتر شدند.
گشت و گذار در مورد قتل خواهر كتی سسنیك در مكتب كاتولیك بالتیمور در سال 1969 ، نگهبانان اجازه می دهد تا كسانی كه معلم جوان روشن را به یاد می آورند ، بهترین نتیجه را بگیرند. اما این به هیچ وجه ساده نیست به عنوان یک شیطنت برای یک چهره محبوب جامعه یا بازگو کردن جرم و جنایت. دروازه بان ها به یک سیستم غار وحشیانه و ظالمانه ، پوشش و فساد می پردازند. قتل سسکنیک تنها واضح ترین بیان یک مدرسه ، شهر و کلیسا بود که با سوءاستفاده جنسی و نامردی رو به زوال قرار گرفتند - جنایاتی که ممکن است ده ها سال در گذشته باشد اما هنوز هم بر کسانی که از آنها زنده مانده اند سنگین است. در مرکز صداهای خود ، این سریال آنچه جنایات واقعی را ژانر پرشور دنبال می کند ، محور می کند: از دست دادن ، خشم و اشتیاق سوزش برای شفافیت که دوام می آورد ، مدتها پس از این که سرفصل ها متوقف نشده اند.
نمک ، چربی ، اسید ، گرما یک Netflix اصلی است که باعث جادویی غذا می شود
ثمین نصرت در نمک ، چربی ، اسید ، گرما
چگونه سامین نصرت توانست در دنیای آشپزی تلویزیونی کاری کاملاً جدید انجام دهد؟ به نظر می رسد سریال 2018 او از بسیاری جهات الگوهای پیش بینی شده را دنبال کند. او مسافرت می کند ، غذاهای محلی را کاوش می کند ، ساختن آن را نشان می دهد و بحث می کند که چرا ما غذاهایی را که دوست داریم ، دوست داریم. و با این حال به نوعی ، با انجام این کار ، او چیزی کاملاً منحصر به فرد و بلافاصله محبوب را خلق می کند. راز در عنوان نمایش نهفته است. نصرت دنیای غذا را به مراحلی بی تکلف و عمیق احساس می کند که طنین انداز می شودبا سرآشپزهای نئوفیت و doyennes غذاهای Haute به طور یکسان.
برای شروع ، خود نصرت خودش یک تساوی است. او تقریباً با اشتیاق به هنر خود علاقه مند است ، خواه او به سمفونی میکروارگانیسم هایی که سس سویا ایجاد می کنند یا ذرت ذرت آبپاش شده روی خمیر گوش می دهد ، گوش کند. اما این نمایش واقعی و خسته کننده او از غذا به عنوان چیزی زیبا ، قابل فهم و بی نظیر است که بیشترین دوست داشتنی ، روغن زیتون مخصوص منطقه را به سمت واقعیت محدود شده سوپر مارکت های اکثر آشپزان خانگی می برد. نصرت دنیای هایفالوتین Chez Panisse را نمی بیند که توسط فردی که سریال هایش را تماشا می کند جدا شده است. در عوض آنها یک زنجیره افقی هستند. بیننده می تواند در لوکیشن های باشکوه فیلمبرداری شده ای که بازدید می کند دست بزند و هنوز به چیزی که می تواند در همان روز در آشپزخانه خود امتحان کند پایان یابد. این همه است ، در دنیای نصرت ، به همان چهار عنصر عناوین پخت و پز پایین می آیند و هر کس ، در هر مکانی ، می تواند از آنها قدردانی کند.
باور نکردنی یک سریال باورنکردنی موثر است
کیتلین داور در باورنکردنی
اگر فصل های بیشماری از قانون و نظم را باور کنیم ، مردم وحشتناک هرگز ما را متوقف نمی کنند. اما به نظر می رسد ، هنوز حرفهای دیگری درباره این موضوع وجود دارد. در هشت قسمت پر تنش ، کاملاً دست و پا گیر ، کاملاً باورنکردنی اثبات می شود که بدون شک مورد واقع می شود.
اقتباس از مقاله برنده جایزه پولیتزر 2015 ProPublica ، "یک داستان غیرقابل باور جنسی" ، بزرگترین قدرت باور نکردنی فریبنده ساده است. این تمرکز روی قربانیان است. ممکن است شخصی تصور کند که دیگر سریال های جنایت این کار را انجام دهند تا اینکه یک نفر غیرقابل باور تماشا کند ، و بعد مشخص می شود که نشان دادن تعداد انگشت شماری از صحنه ها در اتاق های بیمارستان پس از انجام یک عمل وحشتناک کافی نیست. در مقابل ، باورنکردنی ، داستان خود را از طریق این ن روایت می کند ، که پیروزی ها ، اندوه ها و مصالحه های وی را به نمایش می گذارد. آنها قهرمانان قهرمانی هستند ، و به آنها نوع پیچیدگی هایی را می دهد که نشان می دهد از موضوع مشابه به طور معمول برای عاملان محفوظ است. باور نکردنی داستان فساد دیوانه کننده ، فرومایه و تنبلی شدید است ، امثال آن خوانندگان مقاله اصلی را در سراسر جهان عصبانی کرده است. اما این همچنین یک داستان از قدرت ، کاری و دلسوزی شدید است. این اجازه را می دهد که اوقات خود را از صحنه ببرد ، در ژانر جدیدی که به خود تلویزیون پوشیده است ، به طرز شگفت آور و جدیدی دست می یابد.
Bojack Horseman یک سریال انیمیشن است که در آن گربه های انسان شناسی علامت های شکایت Portnoy را رها می کنند ، سگ ها عکس های پشت اعضای خانواده را قاب می کنند ، و چراغ های هالیوود جوایز فیلم هایی با عنوان The Nazi Who Yahtzee را بازی می کنند. همچنین این یک گزارش کاملاً صادقانه از تلاش یک مرد برای پذیرفتن اینکه او به مردم صدمه زده است به روشهایی که هرگز قابل خنثی نیست. تنش بین این دو نیمه نمایش برای تولید کمتر غیرقابل تحمل خواهد بود ، اما تنش جایی است که Bojack Horseman در آن زندگی می کند. گاهي اوقات مردان با آكولوتل ها تاريخ مي شوند. گاهی اوقات یک خواهر نیمه گمشده در یک ازدواج بسته چند همسر دارای هشت پدر است. و بعضی اوقات ، اسب اسب دار می فهمد که او از داشتن یک فرد بد خسته شده است ، اما نمی داند چگونه تغییر کند.
بوژاک برای غلبه بر مشروبات الکلی ، پذیرش اشتباهات خود و تصمیم گیری بهتر تلاش کرده است ، اما این نمایش مشخص کرده است که هیچ لحظه ای نیست که فرد به یک حالت خوب از خیر برسد. Bojack باید به انتخاب خود ادامه دهد ، در مقابل شیاطین خود قرار بگیرد و نتایج اعمال خود را ادامه دهد. آیا او قادر خواهد بود؟ هیچ کس نمی داند ، اما یک چیز روشن است. در آغوش پیچیدگی های زندگی در کانون توجه ، Bojack Horseman یک شاهکار مدرن است.
Ballad of Buster Scruggs برادران Coen در صدر بازی خود هستند
تیم بلیک نلسون در فیلم Ballad of Buster Scruggs
سریال گلچین به خوبی و واقعاً در صدر سرگرمی ها قرار دارد. Black Mirror ، American Horror Story ، The Romanoffs و The Terror نه تنها ثابت نکرده اند که قالب منحصر به فرد در ژانر کار می کند ، بلکه می توان از آن برای گفتن داستانهای منحصر به فرد پر جنب و جوش ، بدون قید و شرط در پیوستگی - نادری در تصادفی-سنگین ما ، دوران دوست داشتنی با ویکی. ردیابی سلسله Targaryen سرگرم کننده است ، اما گاهی اوقات ، یک شخص فقط می خواهد از تنوع در یک موضوع لذت ببرد.
برادران کوئن نه تنها گلچین را دوباره به دنیای فیلم های برتر با تصنیف شاد از Buster Scruggs بازگرداندند. در عوض ، آنها آن را پر از رعد و برق شلیک کردند و اجازه دادند که در سراسر غرب آمریکا شل شود. Scruggs با تشکیل شش داستان که با مضامین کلاسیک غربی هالیوود ساخته شده است ، همه چیز را از دنیای بی رحمانه صحنه های نمایش سفر گرفته تا مکالمات صحنه دار درمورد زندگی شرح می دهد. مانند هر فیلم برادران کوئن ، اندکی غم انگیز ، کمی شیرین ، کاملاً عجیب و غریب و در نهایت ، بسیار بیشتر از مجموع اجزای آن است. در استفاده از قالب گلچین ، فیلم در قسمتهای عجیب و غریب زندگی مرزی (و جذابیت تاریخی ما با آن) صدمه می زند ، و ساختمانی از طنز سیاه به همان اندازه کج و جذاب به لبخندهای شخصیت هایش می دهد. در Buster Scruggs هیچ خندههای آسانی وجود ندارد و هیچ فاجعه سادهای وجود ندارد و همین چیزی است که آن را به یک فیلم کاملاً کاملاً وحشتناک لذت بخش تبدیل کرده است.
تاج یک پرتره درخشان از خانواده سلطنتی است
کلر فی در فیلم تاج
آیا ممکن است درباره خانواده سلطنتی انگلیس حرف بیشتری برای گفتن داشته باشد؟ ممکن است کسی بخاطر فکر کردن مورد بخشش قرار نگیرد ، چرا که حتی حیرت انگیزترین نگاه در یک خط چک از سوپر مارکت احتمالاً بیش از دو دهه از مرگ او خبرهای پرنسس دیانا را نشان می دهد. و با این حال ، با گرفتن میکروسکوپ به گروهی از مردم که اکثر آنها احساس می کنند کاملاً خوب می دانند ، ولیعهد قلمرو جدیدی پیدا می کند و به طرز حیرت انگیزی ، این باعث می شود که داستانهای آنها از هر زمان دیگری حیاتی تر باشند.
رویکرد نمایش مهم است. در پی سلطنت ملکه الیزابت دوم از نخستین روزهای خود تا آنجایی که طبق گزارش ها ، هدف ولیعهد ، امروزی ، آن را فرا گرفته است. کلید موفقیت در این نمایش بازیگران است که مشهودترین کلر فیوی به عنوان ملکه دو فصل اول است. او با گذشت زمان در این نقش ، یک دار یخی بسیار عالی است ، حتی مخاطبان آن را فراموش می کنند. فقط با بازبینی قسمتهای ابتدایی می توان فهمید که Foy چه کار کند و دقیقی را در ساختن آن انجام داده است. اولیویا کلمن کار خود را برای او انجام داده بود ، اما البته او با آن برابر است. در انتهای فصل سوم "آببران" فصل سوم ، اشک کاملی را که او شکل می دهد و می ریزد ، شاهد باشید. این نمایش در مورد خواسته ها و پاداش های قدرت است که با غنی ای روبرو می شود که هرگز متوقف نمی شود. که با توجه به اینکه همه می دانند داستان چگونه پیش می رود ، ستایش بالاترین مرتبه است.
درباره این سایت